جدول جو
جدول جو

معنی برمه چش - جستجوی لغت در جدول جو

برمه چش
چشمان آلوده به اشک، حالت چشم ها پس از گریه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرمه کش
تصویر سرمه کش
کسی که سرمه به چشم بکشد، میلۀ باریکی که با آن سرمه به چشم می کشند
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دِ رَ)
دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره شهرستان سنندج. سکنۀ آن 165 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بَ مِ / مَ)
کسی که با ورق طلا و نقره نقش میکند. (ناظم الاطباء). آنکه باوراق طلا و نقره بقالب یا بقلم بر جامه نقش کند. (غیاث) (آنندراج). بسمه گر:
دلم ماند از بسمه چی درشگفت
ازو دیده ام نقش حیرت گرفت.
وحید (از آنندراج).
و رجوع به بسمه گر شود
لغت نامه دهخدا
(صِ مَ / مِ کَ / کِ)
شفشاهنج. شفشاهنگ. رجوع بدین لغات شود
لغت نامه دهخدا
(بَرْ رَ کُ)
دهی از دهستان دشت آب بخش بافت شهرستان سیرجان. سکنۀ آن 250 تن. آب آن از قنات و محصول آن حبوب است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بسمه چی
تصویر بسمه چی
ترکی زرنگار پارچه نگار کسی که با ورق طلا و نقره نقش میکند
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که به چشمهای خود سرمه کشیده باشد، آنکه چشمان دیگران را سرمه کشد، روشن کننده چشم بینایی دهنده، شب تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
باد ماهیچه ای، گرفتگی ماهیچه ی پا
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از آدم بی حیا، آدم خالی از شرم و آزرم اخلاقی
فرهنگ گویش مازندرانی
آماده گریه شدن
فرهنگ گویش مازندرانی